M e s u d H a r a y

Mesud Haray-In Özel Websitesi

M e s u d H a r a y

Mesud Haray-In Özel Websitesi

دولت ماننا در آذربایجان


دولت ماننا در آذربایجان

ماننا، اولین دولت منسجم در آذربایجان جنوبی بود که موفق به ایجاد اتحاد سراسری در بین سران اقوام مختلف ترک ( قوتتی ها، سابیر ها، هوری ها، آذها، توروک ها و ... ) و جمع کردن آنها در زیر پرچم وحکومت مشترک شد. از اوایل قرن 18 ق . م متحد شدن قبایل ماننا سبب شد که این قبایل بتوانند یک دولت بزرگ ایجاد کنند. ( ا . ن . قلی اوف، تاریخ آذربایجان، ص 170، 1359 تهران )

ماننا Manna در اوایل به صورت اتحادیه قبایلی از طرف اقوام مختلف قوتتی - لولوبی در اواخر سده های 15 ق . م در ساحل غربی و جنوبی دریاچه اورمیه تشکیل شده و به مرور زمان با پیوستن دیگر اقوام ترک و التصاقی زبان ( سابیر ها، توروک ها و ... ) ساکن در آذربایجان به آن اتحادیه، از اوایل قرن 9 ق . م منجر به ایجاد دولت قدرتمند ماننا شد. دکتر "ر . رئیس نیا" در این باره مینویسد: شرایط و زمینه تشکیل دولت ماننا ابتدا در اراضی اطراف دریاچه اورمیه با اتحاد چند تا از قبایل و ایل های قوتتی - لولوبی فراهم شد، قدرتمندترین این قبایل قوتتی -لولوبی، ایل ماننا بود که در جنوب و جنوب شرق دریاچه اورمیه ساکن بودند و به علت نقش مهم آنان در تشکیل دولت ماننا، آن دولت با اسم آن قبیله معروف شد. (آذربایجان در مسیر تاریخ، ص 197 ).

آشوریان و اورارتوها نیز آن دولت را ماننا می نامیدند. بر اساس اسناد تاریخی بدست آمده، دولت ماننا Manna قدیمیترین دولت در آذربایجان میباشد که مرزهای جغرافیایی آن با مرزهای کنونی آذربایجان ( منظور ایالت آذربایجان که در زمان پهلوی و جمهوری اسلامی به 8 استان تقسیم شده است ) تطبیق می کند. "م . دیاکونوف" با شمردن دقیق مناطق ماننا نتیجه گیری می کند که: دقیقا میشود گفت که اراضی ماننا که بعدها آتروپات ماد خوانده شد با اراضی آذربایجان کنونی تطبیق می کند. ( تاریخ ماد ص 65 )

مرزهای جغرافیایی دولت ماننا از ایالت "ایللی پی Ellipi" در نزدیکی کرمانشاه کنونی و نامار در لرستان شروع شده تا کناره های رود ارس ادامه داشت، و از سال 717 ق . م با درایت و کاردانی ایرانزو ( ار+یانزی) شاه ماننا، قوتتی های ماد مرکزی نیز به ماننا پیوستند و همه اراضی آذربایجان جنوبی در داخل یک سیستم سیاسی قرار گرفت و در نتیجه مرزهای ماننا تا شرق قم ( کلمه ای ترکی به معنی شنزاز )، کاشان و مناطق شرقی قزوین گسترش یافت. (پروفسور ذهتابی، تاریخ دیرین ترکان ایران، ص 300 ).

در این وحله از زمان آذربایجان شمالی دست ترکان ایشغوز ( ساکا) بود. کلمه ایرانزو ( ار یانزی) که از شاهان معروف ماننا 717 ق . م بود، از دو کلمه ار+ یانزی تشکیل شده است که برای استعمال آسان تر به مرور زمان، به یک کلمه تبدیل شده است ( کلمات و اسامی زیادی در ترکی امروزی نیز بدان صورت در گویش عامیانه تغییر یافته اند ). کلمه یانزی در بین کاسسی ها و ماننا ها به عنوان لقب شاهی و سلطنت به صورت وسیعی استفاده می شد، ار یا آر به معنی قهرمان، جوانمرد در بین ترکان به بزرگان و شاهان به علامت احترام و حرمت به اول اسمشان اضافه می شد، مثال ار+سلان ( شیر قهرمان ) و ... (پروفسور ذهتابی، تاریخ دیرین ترکان ایران ص 301 )

البته قسمتهایی از سرزمین های غربی ماننا در نزدیک به یک قرن در اشغال و تحت سلطه اورارتو بود، که در بخش مربوط به اورارتو به آن اشاره شد. بعدأ در قرن ششم قبل از میلاد این دولت ماننا بود که از نظر سیاسی، اقتصادی و مدنیت قلب امپراتوری ماد را تشکیل می داد. (تاریخ ماد، ص 140 )

منابع آشوری و اورارتویی نشانگر آن است که ماننا یکی از دولت های مهم و خیلی متمدن منطقه بود و سرزمین هایش آباد و مردمش ثروتمند بودند، بعد ها این دولت ماننا بود که پایه و اساس دولت ماد را پی ریزی کرد. پایتخت ماننا در زیوه واقع در 40 کیلومتری شرق شهر سقز امروزی قرار داشت. ( قرانتوسکی، داندامایو و ...، تاریخ ایران از آغاز تا به امروز ص 53 ). لازم به ذکر است که، کاوشگریهای جدید نشانگر آن است که پایتخت آنان در نزدیکی بوکان امروزی بود.

بعضی منابع حاکی از آن است که مانناییها صاحب خط بودنده اند. نظر "ا . م . دیاکونوف" در این مورد این است که خط آنها به ظن قوی مأخوذ از خط اورارتویی بوده است. این خط به گمان او نوعی از خط میخی بوده است. گذشته از این خط میخی، در نواحی اطراف دریاچه ارومیه هیروگلیفهای اورارتویی متداول بوده است، به عنوان مثال بر روی دیس سیمین که در زیویه پیدا شده، هیروگیلیفهایی از این نوع نقش گردیده است. زبان مردم ماننا زبان اقوام قوتتی و لولوبی و هوری بود که تا حدود زیادی به زبان ایلامیها نزدیک بود.

بعد از آنکه قوتتی ها در سال 2109 ق . م حاکمیت بابل را از دست دادند و به وطن خویش آذربایجان برگشتند، بطور مکرر مورد حمله و لشگرکشی بابل و در اعصار بعدی آشور قرار گرفتند، و این حملات اقوام و ایل های قوتتی - لولوبی ها را هر چه بیشتر منسجم تر میکرد و آنها لزوم ایجاد یک دولت واحد و مقتدر را احساس میکردند ولی حملات مکرر دشمنان و نفاق بین قبایل مختلف فرصت انجام این کار را از آنان سلب میکرد. هدف بابلیان و آشوریان از حمله به آذربایجان علاوه بر غارت ثروت آن، جلوگیری از انسجام و اتحاد قوتتی - لولوبی ها و تشکیل دولت توسط آنها که میتوانست امنیت بابل و آشور را تهدید کند، بود.

منابع تاریخی نشانگر آن است که با وجود حملات مکرر بابل، قوتتی - لولوبی ها موفق شدند دوباره در حوالی قرن 18 ق . م دولت مستقلی تشکیل بدهند و از شاهان معروف آنها ملکه ناوار بود که در اوایل قرن 18 ق . م با ترکهای سایبر در شمال سوریه و دولت ایلام بر علیه بابل - اککد متحد شد و ده هزار سرباز به کمک دولت ایلام فرستاد. از قرن 15 ق . م آشوریان هر چند سال یکبار به قصد غارت به آذربایجان لشکر کشی می کردند و چون در آن زمان بین شاهان محلی در آذربایجان اتحاد لازم وجود نداشت لذا از آشوریان شکست خورده و مجبور به پرداخت خراج به آشور می شدند. با گذشت زمان دولت آشور قویتر می شد و برای ساختن بنا ها و عبادتگاههای خود احتیاج به مصالح ساختمانی، انواع سنگهای زینتی، طلا و نقره داشت و منطقه ارتته در آذربایجان در آن زمان مشهور به داشتن این منابع و معماران و استادان ماهر بود، و آشوری ها برای تهیه احتیاجات خود به آذربایجان حمله میکردند.

"تیقلت پیله سر اول" در سال 1114 ق . م : به کمک خدای آشور سرزمینهای نائیر کوهستانی ( اطراف سلماس ) را فتح کردم، امر دادم که از آنجا اوبسیدین، بازالت، خالتو و هئماتیت به آشور بیاورند و عبادتگاه، سالن و خرمخانه خدای آداد را تزئین کنند. ( "م . ت . ذهتابی"، تاریخ دیرین ترکان ایران، ص 265 ).

آشوریان با حملات مکرر خود به آذربایجان، سنگهای تزئینی، طلا، نقره و معماران، صنعتگران و استادان آذربایجانی را به آشور میبردند تا بنا ها و عبادتگاه های عظیم نینوا را بسازند.

تا زمانی که قوتتی - لولوبی ها با ایجاد امپراتوری ماد موفق به سرنگونی دولت آشور شدند، در مدت بیش از هزار سال مورد حمله و هجوم آشوریان قرار داشتند. آشوری ها ویرانی های زیادی را در آذربایجان پدید آوردند و بنا به کتیبه های خود آنها، هدفشان چپاول و غارت ثروت آذربایجان بود. چونکه بارها تجربه کرده بودند که قادر به در اشغال نگه داشتن این سرزمین نیستند، چون مردم دلیر و غیرتمند ماننا - ماد، با وجود اختلافات داخلی شان، جانانه از وطنشان دفاع میکردند. اولین و آخرین باری هم که آشوریان موفق به در اشغال نگه داشتن قسمتهایی از ماد مرکزی شدند، منجر به قیام سراسری سال 673 ق . م شد که در نهایت بعد از چند دهه به نابودی کامل آشوریان ختم شد. مردم آذربایجان با رشادت و مردانگی از سرزمین خود دفاع میکردند، هم کتیبه های خود آشوریان و هم "هرودت" به دلاوری و از خودگذشتگی مردم ماننا - ماد در مقابل تجاوزات آشور اشاره کرده اند. با توجه به این حقایق تاریخی، همچون ملت شجاعی، اجازه اشغال سرزمینشان توسط قبایل بدوی به اصطلاح آریایی، را نیز به هیچ وجه نمیدادند، لذا ادعای تشکیل امپراطوری ماد توسط اقوام بدوی آریایی در آذربایجان افسانه ای بیش نیست.

تاریخ باز تکرار میشود، امروزه نیز ثروت و منابع طبیعی سرشار آذربایجان از طرف کسانی دیگر غارت و به تاراج برده میشود. اینبار ثروت و نیروی کار هنرمندان، صنعتگران، دانشمندان و معماران آذربایجان نه برای ساختن معبد های عظیم شهر نینوا، بلکه برای آبادی و پیشرفت شهرهای کویری متجاوزین و سلطه گران امروزی صرف میشود. ماننای کهن، ماد سرافراز، آذربایجان غیور دوباره از 80 سال به اینور در بند سلطه گران اسیر گشته است. این بار خاک گرانقدرش نه با جنگ، بلکه با حقه بازیهای سیاسی بین دیگران تقسیم میشود.

حملات مکرر آشوریان، قوتتی - لولوبی ها را تضعیف کرده و توان ایجاد یک دولت قوی و فراگیر در آذربایجان را از آنها سلب می کرد، تا اینکه دولت آشور به علت حملات مکرر آرامی ها در اواخر قرن 11 و اوایل قرن 10 ق . م تضعیف شده و قادر به لشکر کشی به آذربایجان نشد. قوتتی - لولوبی ها از آن فرصت استفاده کرده و پایه و اساس دولت های ماننا و ماد مرکزی را ریختند.

رهبران ماننا در ابتدا برای حفظ استقلال و آزادی ملت خود، بعضأ برای مبارزه با تهاجمات آشور با اورارتوها متحد می شدند و بعضا نیز برای مقاومت در برابر سلطه گری های اورارتو ، با آشور متحد میشدند.

ساکنین آذربایجان و کردستان امروزی تا عصر ششم قبل از میلاد کلا غیر آریایی بودند، ساکنین آنجا عبارت بودند از قوتتی - لولوبی ها و اقوام خویشاوند و نزدیک به آنها، و همه آنها التصاقی زبان بودند. ( "م . دیاکونوف"، تاریخ ماد، ص 146 )

در کتابی که توسط 6 نفر از تاریخدان روسی نوشته شده است، هرچند که گرایشات ترک ستیزی آنان ثابت شده است، اعتراف می کنند که اقوام آریایی هیچوقت نتوانستند به آذربایجان قدیم نفوذ کنند و در مناطق دیگر فلات ایران ساکن شدند. پس با توجه به این حقایق تاریخی که پای آریایی ها به آذربایجان نرسیده بود، چه برسد به اینکه بتوانند دولتی (ماد) را در آنجا ایجاد کنند، آریایی بودن مادها چیزی جز یک افسانه و جعل بزرگ تاریخی که از طرف پان فارس ها و حامیانشان مطرح شده است، نیست.

آریایی ها در حوالی 800 قبل از میلاد شروع به کوچ کردن به فلات ایران کردند ولی موفق به پراکنده شدن در همه جای فلات ایران نشدند، فقط در مناطق معینی در شرق و قسمت های مرکزی ایران سکونت گزیدند. در غرب ایران مللی زندگی میکردند که خویشاوند با ایلامیان بودند. ( قرانتوسکی، داندامایو، تاریخ ایران از زمان قدیم تا به امروز، ص 53 ).

آریایی ها که هم نژاد با هندی ها، خصوصا کولی های هند، بودند و در حوالی اعصار 8-9 ق . م از خویشاوندان هندی خود جدا و از طرف شرق وارد ایران شده و با اجازه دولت ایلام در جنوب و شرق ایران امروزی ساکن شدند. آنها که اقوامی نیمه وحشی و نا آشنا با مظاهر تمدن بودند، به مرور زمان از تمدن ترکهای باستانی (ایلامیان، مانناییها و ... ) بهره مند شدند.

با توجه به این حقیقت تاریخی که بعد از سده ششم قبل از میلاد تا قرن دهم بعد از میلاد مهاجرت دسته جمعی جدیدی به آذربایجان نشده است، پس ماننا - مادها اقوامی جز قوتتی - لولوبی ها، سابیر ها (سوبار ها) و ایشغوز ها نمی تواند باشد. ضمنا مهاجرت اقوام آریایی به آذربایجان در چند سده اخیر شروع شده و از 70 سال پیش به اینور سرعت گرفته است. ادعا و فرضیه آریایی بودن مادها به علل سیاسی و بدون هیچ مدرکی، برای اولین بار با به قدرت رسیدن پهلوی ها از طرف پان فارسها و حامیانشان مطرح شد، ولی هیچ محفل علمی بیطرف در
دنیا آن را قبول ندارد. در تحریف تاریخ ایران توسط پان فارس ها و قدرتهای استعمارگر خارجی حامی آنان بیشترین ظلم به دولت و تمدن ماننا شده است و آنها زیرکانه تلاش کرده اند که اصلا اسمی از دولت ماننا برده نشود تا راه را برای جعل تاریخ ماد هموارتر کرده و بتوانند ماد ها را آریایی قلمداد کنند. به دلیل آنکه دولت ماد از بطن ماننا زائیده شد، لذا برای بررسی و شناخت تاریخ امپراتوری ماد، باید تاریخ ماننا را به طور دقیق مورد بررسی قرار داد، و فقط در آنجا هست که جواب سوالات و مبهمات موجود در رابطه با دولت ماد پیدا می شود.



برای نمونه به چند تا ازعلل مخفی نگه داشته شدن تمدن و دولت مانناها توسط پان فارسیسم اشاره می شود:

1) سرپوش گذاشتن بر روی این حقیقت تاریخی که در آن دوره قبایل هند و ایرانی کاملا از نظر تمدن عقب مانده و بصورت نیمه وحشی زندگی میکردند.
2) با مخفی کردن این حقیقت که از 4000 سال قبل از آمدن هندو ایرانی ها به ایران در آذربایجان ( ماننا - ماد ) تمدن های درخشانی وجود داشته است، بتوانند نادانی و عقب ماندگی اقوام آریایی را مخفی نگه داشته و راحتتر بتوانند تمدن درخشان ماننا را به اسم خود مصادره و ضبط کنند.
3) تا بتوانند ماد ها را آریایی معرفی کنند ( چونکه ماننایی ها تشکیل دهنده دولت ماد و ماننا قلب ماد بود )
4)ماننا سرزمین زرتشت تاریخی ( نه افسانه ای فارس ها ) بوده و اوستای حقیقی ( نه اوستای دروغین نوشته شده در قرن 12 در هند به زبان گجراتی هندی ) به طور شفاهی در بین مردم ماننا رایج بود و برای اولین بار با گرویدن ساسانیان به آن دین ( صورت واقعی دین از بین رفته بود ) دعا های آن به طور شفاهی به فارسی ترجمه شدند. چون پان فارس ها به دروغ ادعا میکنند که زرتشت یک پیغمبر آریایی بود و اوستا اولین بار به زبان فارسی باستان نوشته شده بود لذا مجبور هستند که وجود تمدن ماننا را مخفی نگه دارند.
5) مخفی کردن این حقیقت که همه هنر و معماری هخامنشیان از ماننا کپی شده است، تخت جمشید را معماران ماننا - ماد ساختند. آریایی ها قادر به ساختن میخ طویله ای هم نبودند، چه برسد به ساختن کاخی.
6) برای اثبات این ادعای پوچ که هخامنشیان بعد از به قدرت رسیدن، آذربایجان را فارسی زبان کردند، باید تمدن چند هزار ساله آذربایجان را مخفی نگه داشته و آنجا را خالی از سکنه نشان بدهند.
7) پاک کردن اسم مهمترین دولت آن زمان در آذربایجان و ضبط آثار آنها به نفع هخامنشیان نیمه وحشی و چادرنشینی که هنوز از مدنیت بویی نبرده بودند.

در مورد بی فرهنگی و فقدان تمدن در بین آریایی ها حتی افسانه های شاهنامه هم شهادت میدهند، در آن کتاب، که نژادپرستی و ضدیت با زن را ترویج میدهد، در بخش مربوط به پیشدادیان، آریایی ها اقوامی نیمه وحشی معرفی می شوند که به مرور زمان طرز زندگی مدنی و مدنیت را از بومیان ایران ( اجداد ترکان ) یاد میگیرند.

آثار ارزشمندی که در منطقه شرقی دریاچه اورمیه، از روستاهای پروستر و آخیرجان پیدا شده است، از جمله مجسمه شیر از سنگ زرد مربوط به ماننا - ماد می باشد. در منطقه گوورقیزی در بین ممقان و دریاچه اورمیه و همچنین در منطقه گونئی در شمال دریاچه اورمیه تپه های زیادی وجود دارد که هنوز کاوشگری در آنها نشده است. همچنین آثار زیادی از ماننا ها در تپه حسنلی، تپه مارلیک، منطقه نامار و اطراف رودخانه دیاله در لرستان کنونی وجود دارد.

در روستای زئوه در 40 کیلومتری ساق قیز ( سقیز کنونی ) یک قلعه ماننایی مربوط به سده 9 ق . م پیدا شده است، در آنجا آثار و وسایل هنری فراوانی بدست آمده که نشانگر تمدن درخشان ماننا میباشد. از جمله این آثار یافت شده یک جام شراب زرین میباشد که شکل یک اوزان ( عاشیق ) میباشد و طرز لباس، ساز و طرز بدست گرفتن ساز عین عاشیق های امروزی آذربایچان میباشد.

ویل دورانت: نقشی که در لوحه طلایی پیدا شده در زئوه (ماننا) شش بار تکرار می شود، یعنی مبارزه یک نفر با شیر، و مقایسه آن با نقشی در تخت جمشید، "مبارزه شاه با شیر" نشان می دهد که آریایی ها تا چه اندازه از هنر و صنعت و معماری ماننا ها تقلید و استفاده کرده اند، آریایی ها هیچوقت موفق به آفریدن تمدنی نشدند، آنها تمدن خود را از تمدن های سومر، ایلام، ماننا و دیگر ملل التصاقی زبان اقتباس کردند. ( تاریخ تمدن، جلد 1 ص 112 )

جام زرین 650 گرمی ماننائی حسنلو که در سال 1958 میلادی ( 23 مرداد 1337 شمسی ) در دهکده حاجی آباد از توابع سلدوز (نقده) در استان آذربایجان غربی پیدا شد، قدمتی 3 هزار ساله دارد. این جام علاوه بر اینکه نمایانگر اوج هنر ماننائی میباشد، اطلاعات جالبی را در باره موقعیت ممتاز "ورزش" در جامعه آنروزی ماننا به ما می دهد. بر روی بدنه خارجی این جام طلائی، صحنه‌های ورزشی تیر و کمان، مشت زنی، کشتی‌گیری، چوگان بازی و ارابه‌رانی، بطور برجسته و با ظرافت تمام حکاکی شده است، و معلوم می‌دارد که در آن روزگاران در آذربایجان سرسبز و پرآب، این ورزشها آنچنان مورد توجه بوده که شهر یاران مقتدر ( ماننا ) ضمن تجسم آن بر جام طلا، همواره آنرا در کاخ سلطنتی مدنظر داشته‌اند. نقشهای این جام همچنین کیفیت آغاز مسابقات و صحنه تقسیم جوایز را نیز مجسم گردانیده است. معلوم میدارد 3 هزار سال پیش که این جام را از طلای خالص ساخته و در کاخ پادشاهان ماننا نهاده‌ اند رشته‌های ورزشی یاد شده در آذربایجان رایج بوده و پیشگامی این ورزشها به یونان نادرست می‌باشد لازم به ذکر است که این جام در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود.

هنر و صنعت ماننا نه فقط به پارس ها بلکه به خیلی از ملل دنیا تاثیر گذاشته است، نقش درخت مقدس و دو شیر در طرفین آن بر روی عاج فیل، که از زئوه پیدا شده است یکی از شاهکارهای هنری دنیاست، آن نمونه ای از کارهای هنری ماننا میباشد. قبر های ماننایی و ایشغوزی ( ساکایی ) پیدا شده در تپه حسنلی، مجید تپه ( نزدیکی تخت سلیمان ) و زئوه، که مربوط به بزرگان ماننا و ایشغوز میباشند، حاوی آثار هنری و زینتی زیادی میباشند و این رسمی رایج در بین ترکان باستان بود، که به رسم احترام به بزرگان خود، وسایل گرانقیمت تزئینی را در قبر آنان قرار می دادند. از این نوع قبرها در آذربایجان شمالی و آسیای میانه نیز به وفور پیدا شده است. آریایی ها مردگان خود را دفن نمی کردند، آنها مردگانشان را یا میسوزاندند و یا بر سر کوهها و تپه ها می گذاشتند تا کرکس ها و دیگر پرندگان لاشخور آنها را بخورند. بنائی که به دروغ به عنوان آرامگاه کوروش معرفی می شود، در حقیقت یک معبد یونانی میباشد که سلوکیان در آنجا ساخته اند و اسامی خدایان یونانی بر دیواره های آن حک شده است ( آقای "ناصر پورپیرار" نیز به این مسئله اشاره کرده است ). ضمنا کوروش که در جنگ تجاوزکارانه اش در آذربایجان شمالی به دست ترکان ایشغوز کشته شد، سر بریده اش به حضور تومریس خاتون ملکه آذربایجان فرستاده شد، پس نمیتواند در پاسارگاد مدفون باشد. محوطه پاسارگاد تا 1960 میلادی، یک زمین زراعتی بود و اثری از هیچ بنایی در آنجا نبود. دولت وقت ایران با کمک باستانشناسی از دانشگاه شیکاگو، با خراب کردن کاروانسرای "آتابای" و همچنین معبدی یونانی در محوطه تخت جمشید و انتقال مصالح آن بدانجا، قبری برای کوروش و دیگر بناها را درست کردند. اگر کسی به نوشتجات یونانی و تصاویر خدایان یونانی در سنگهای قبر دروغین کوروش نگاه کنند، متوجه این دغل بازی پان فارسها خواهند شد. "آقای پورپیرار" محقق فارس، با مدارک موثق و عکسها آن را ثابت کرده است.

"رابرت دایسون" باستان شناس آمریکایی که در تپه حسنلی ( 12 کیلومتری جنوب دریاچه اورمیه ) کاوشگری کرده است، مینویسد: این منطقه از 6000 ق . م تا 600 ق . م مسکون بوده است و آثار زیادی از ماننا ها، اورارتو ها و ایشغوز ها در آنجا وجود دارد، پیاله زرین با نقش های بی نظیر بر آن، نه فقط در باستانشناسی ایران بلکه در دنیا بی نظیر است ( "م . ت . ذهتابی"، تاریخ دیرین ترکان ایران، ص 389 ). محمد تقی مصطفوی، رئیس سابق اداره باستانشناسی ایران در باره جام زرین ماننایی اظهار داشته است که: اهمیت فوق العاده جام زرین حسنلی عبارت از آن است که، اولا جزئیات تمدن ماننا را نشان می دهد، و از طرفی نفوذ عمیق تمدن و هنر ماننا بر تمدن هخامنشی، خصوصا در سنگ تراشی ها و حکاکی های تخت جمشید را بطور واضح نشان میدهد. (دکتر "ر.رئیس نیا"، آذربایجان در سیر تاریخ جلد 1 ص 231 ).

ماننایی ها در صنعت قنات سازی، پرورش اسب، ساختن باغات میوه ( خصوصا انگور ) و کشاورزی، صنعت فلزکاری و معماری مشهور بودند.

قدیمی ترین ظرف منقش به تصویر شطرنج، جامی است که از ویرانه های حسنلو در آذربایجان به دست آمده است و آن را از قرن نهم پیش از میلاد یعنی دوره ماننا، می دانند. این نقش در بخش زیرین جام از یک طرف دارای 10 خانه و از طرف دیگر 9 خانه دارد.

سیستم اجتماعی و سیاسی ماننا: با توجه به اینکه بنیانگذاران دولت ماننا همان قوتتی - لولوبی ها بودند، لذا همان دموکراسی ابتدایی و فدرالیسم سنتی که از خصوصیات ترکان باستان بوده در آنجا نیز حاکم بود. "م . دیاکونوف" در این باره می نویسد: توده های مردم به طور وسیعی در کارها و امور اجتماعی شرکت می کردند و با استناد به منابع تاریخی، در آن زمان ملت ماننا بر علیه یک شاه مستبد ( آزا ) قیام کرده و او را از سلطنت به زیر کشیدند، در حالی که همچین مسئله ای در دولت های همسایه آنها دیده نشده و این قیام نشانگر سیستم دمکراسی ابتدایی آنها بود. (تاریخ ماد ، ص 166 )، روحیه آزادی خواهی، عدالت طلبی و قیام بر علیه مستبدین در آذربایجان امروزی ریشه در تاریخ چند هزارساله این سرزمین کهن دارد.

دین مانناها: دین ماننایی ها شامانیزم بود و دین زرتشت ( نه آن دین زرتشتی قلابی که در قرن 12 میلادی در هند اختراع کردند ) از بطن مذاهب مختلف شامانیزم رشد کرده و 100-200 سال بعدش در اواخر امپراتوری ماد در همان جا یعنی آذربایجان ظاهر شد. هخامنشیان دشمنان سرسخت دین زرتشت بودند و هر سال روزی را به نام روز موغ کشی جشن می گرفتند.

دین زرتشت بعدها از زمان ساسانیان به بعد در بین فارس ها هم رایج ( در آن موقع دیگر اثری از پیام اصیل آن دین باقی نمانده بود ) شد. بعضی ها زرتشت را افسانه ای بیش نمیدانند، مثلا "ناصر پورپیرار" مینویسد: اثبات شخص زردشت، دین زردشتی و کتاب اوستا و آتشکده و غیره پیش از قرن چهارم هجری از هیچ راهی میسر نیست و کوچک ترین اشاره و مستند تاریخی یا باستان شناسی در این باره وجود ندارد. دین زردشت از ابداعات شعوبیه در قرن سوم و چهارم هجری و یکی از ابزارهای آنان برای ایجاد مفاخرات قلابی فرهنگی نزد ایرانیان بوده است. اثبات اختراعی بودن دین زردشت و ابداع آن پس از ظهور اسلام از راه های بسیار متنوعی میسر است. در بخش راجع به ماد در این باره بیشتر خواهم نوشت.

از نظر سیستم اداری، سرزمین ماننا بر اساس مناطق مسکونی ایل ها و قبایل مختلف به ایالت های زیادی تقسیم شده بود و هر منطقه ای توسط اقوام ساکن آن منطقه اداره میشد و در راس حکومت هر منطقه شخصی با لقب شاکنو shaknu قرار داشت. برای مثال فقط در منطقه هوری نشین ماننا ( غرب و جنوب غرب دریاچه اورمیه ) در حوالی قرن 9 ق . م حداقل 30 امیرنشین نیمه مستقل وجود داشت. ایالت های ماننا - ماد به صورت نیمه مستقل اداره می شدند. نمونه ای از اسامی این ایالت ها: امیرنشین "او ایش دیش" ( منطقه مراغه امروزی )، به زبان سومری "13دندانه" ( ترکی امروزی همان معنی را دارد، او=اون، ایش=اوش یا اوچ؛ دیش= دندان یا دندانه)، زیکئرتو ( منطقه میانه و اردبیل امروزی )، آندیا (مناطق بالایی دره قیزیل اوزن و سفید رود)، دیوک (منطقه شمالی دره قیزیل اوزن ) ائللی پی (در نزدیکی کرمانشاه امروزی ) مادای ( مناطق همدان، قزوین، قم، کاشان، زنجان ) و غیره. تمام این مناطق امیرنشین کوچک از نقطه نظر نژادی و زبانی خیلی به همدیگر نزدیک یا عین هم بودند، مثلا زبان اهالی زیکئرتو و ماننا ها یکی بود و به همین خاطر نمایندگانی را که زیکئرتو ها به در بار آشوری ها فرستاده بودند، با آشوری ها از طریق مترجمین ماننایی صحبت می کردند. ( "م . دیاکونوف"، تاریخ ماد ص 511 ).

علت اینکه مستقر شدن یک دولت واحد و قوی، ماننا، در آذربایجان چندین قرن طول کشید، این بود که با تشکیل و قوی شدن دولت مرکزی، از قدرت و نفوذ شاهان محلی کاسته می شد و منافع شخصی آنان را تهدید میکرد، بدان جهت آنان موافق به تشکیل دولت مشترک نبودند، تا اینکه تهاجمات مکرر خانمان برانداز آشور ّشاهان محلی ماننا - ماد را متقاعد به همبستگی و اتحاد کرد. آشوریان بعد از تشکیل دولت ماننا نیز، در طی دو دوره طولانی حملات ویرانگری را بر علیه ماننا - ماد انجام دادند، موج اول حملات آنان از سال 834 تا 788 ق . م (به مدت 46 سال) و موج دوم حملات آنان از 744 تا 678 ق . م ( به مدت 66 سال ) ادامه داشت، عمده ترین هدف آشوریان از این حملات در آن مقطع زمانی تضعیف دولت ماننا بود. در این دو دوره ذکر شده همه شاهان آشور به آذربایجان لشکر کشی کردند و در اینجا به چند نمونه اشاره می شود:

"سلمنسر سوم" در سال 842 ق . م قیام مردم نامار را سرکوب کرده و یانزی سینی شاه منطقه بیت همیان در جنوب نامار را بر سر حکومت نامار گذاشت. یانزی در سال 834 ق . م از اطاعت آشور سر پیچید و سلمنسر برای تنبیه او دوباره بدانجا لشکر کشید و نامار را ویران کرد. "یانزی سینی" به خاک ماد پناه برد. "سلمنسر سوم" آن را بهانه قرار داد و به ماننا - ماد حمله کرد. بعد از گذشتن از رود دیاله 27 منطقه امیرنشین در پارسوا ( ایالت جنوبی ماننا ) را تابع خود کرد. او بعدأ منطقه مئسی در مسیر شمالی رود جیغاتی را گرفته و از رودخانه گذشته و به منطقه همدان وارد شد. با گذشتن از رود جیغاتی مناطق آرازیاش و خارخار را گرفت و برای اولین بار در منابع آشوری این مناطق با نام مشترک "آمادای" ذکر شده است. سلمنسر در سالنامه اش از فتح چهار قلعه ، کوآکیندا ،Kuakinda تارزانابی Tarzanabi، ائسامول Esamul، کی نابلیلا Kinablila در نزدیکی همدان در آمادای خبر میدهد و به تایید زبانشناسان همه این اسامی مربوط به اقوام قوتتی می باشد. سلمنصر سوم با اسیر کردن یانزی به نینوا برگشت. تاریخ نویسان پان فارس و بعضی از حامیان خارجی آنان، همچون گیریشمن معلوم الحال (
مزدور دولت استمارگر انگلیس )، بدون داشتن کوچکترین مدرکی و فقط به علت شباهت ظاهری کلمه پارسوا با کلمه پارس سعی کرده اند که پارشوا را با قوم پارس ربط بدهند. پارسوا بر عکس ادعاهای بی اساس پان فارس ها، طبق کتیبه های آشوری در قسمتهای جنوبی بستر رود دیاله، یعنی در شمال شرق نامار واقع شده بود، نه در جنوب شرقی دریاچه اورمیه.

پارسوا parsuva یا پارشوا Parshuva به معنی کناره و مرز در زبان آشوری بود و هیچ ربطی به قوم پارس ندارد. بدون هیچ مدرکی، پان فارس ها ادعا میکنند که پارسوا در نزدیکی دریاچه اورمیه بوده و اینکه پارسها در 800 ق . م از آنجا کوچ کرده ( 600 کیلومتر راه کوهستانی را پیموده ) و به فارس کنونی رفتند.

این ادعا به سه دلیل رد شده است:

1) کلمه پارسوا هیچ نوع ارتباطی با کلمه پارس ندارد.
2) هیچ سندی که نشانگر کوچ خیالی آریایی ها از آن منطقه به فارس باشد وجود ندارد.
3) اسامی 27 شاه محلی پارسوا و اسامی مکان ها در آنجا ( کتیبه های آشوری نام برده اند ) همه غیر آریایی و مثل اسامی ماننا - قوتتی میباشند، برای مثال: توناکو، ساسیاشو، توتشدی، کوشیاناش و غیره. "م . دیاکونوف" آریایی بودن پارسوا را با قطعیت رد میکند. ( پروفسور ذهتابی، تاریخ دیرین ترکان ایران ص 289 ).

محقق گرامی آقای ناصر پورپیرار ( اولین تاریخدان با وجدان فارسی زبان که با جرات و شهامت دروغ ها و جعلیات شوینیسم فارس را افشا کرده است) نیز با دلایل مستند و قاطع ارتباط پارس ها را با منطقه پارسوا رد می کند و به عقیده ایشان اقوام آریایی اولین بار در نیمه های قرن 6 ق . م به فلات ایران آمدند. به عقیده ایشان کلمه، پارسه، لقبی بود که بومیان ایران ( ایلامیان، مادها و ... ) به قوم خونریز و بی نشان هخامنشی داده بودند، و در فرهنگ ایلام - ماد، "گدا، ولگرد و مهاجم" معنی شده است، از این لقب مشتق، پرسه زدن، در فارسی آمده است و حتی صدای عصبانی سگ را مردم ایران به قیاس صدای پارس، شناختند.

به معنی ولگرد، و به علت خشونت و بی رحمی شان به پارس کردن سگ... ( ناصر پورپیرار، 12 قرن سکوت، تهران 1380 ص 218 )

شامش آداد پنجم ( 810-824 ) بعد از ساکت کردن اختلافات داخلی در آشور و تثبیت حاکمیت خود، در رابطه با آن حوادث کتیبه ای نویسانده و در آن کتیبه سرحدات شرقی آشور را کوههای شوردیرا ( شوردره ) و آریدو اعلام می کند. از غنیمت هایی که شامش آداد از آذربایجان برد، شترهای دوکوهانه نیز ذکر شده است، و به عقیده بعضی از تاریخدانان، آن نشانگر مهاجرت قبیله های کوچک جدید ترکی از آسیای میانه به آذربایجان در آن مقطع زمانی و پیوستن به هم تباران بومی آنجا (قوتتی - لولوبی ها و ... ) میباشد. شامش آداد پنجم در کتیبه ای به فتح قلعه های اوراش urash و سیبارSibar در نزدیکی زنجان امروزی اشاره میکند و از کشته شدن 6000 سرباز قوتتی سخن میگوید. شامش آداد پنجم بعدا در نزدیکی قزوین، شهر ساق بیتو Sag bitu را ویران کرد. سیبار ( سابیر، ساویر ) اسم یکی از قبیله های بزرگ و قدیمی ترکان میباشد که در 1800 ق . م نیز از طرف بابلیان و ایلامیان به آنها اشاره شده است. بعدها نیز در ترکیب قبایل اغوز اسم این قبیله دوباره ذکر میشود. ( "م . ت . ذهتابی"، تاریخ دیرین ترکان ایران، ص 288 ).

"تیقلت پیله سر III" در سال 744 ق . م از سمت جنوب غرب به ماننا حمله کرده و در منطقه پارسوا دو تن از شاهان محلی را شکست داد. اسم یکی از آنها توناکو ( با اسم اصیل افراسیاب، تونقا از یک ریشه میباشد ) بود که شاه منطقه ساسیاشو بود. اسم دیگری میتاکی ( هم ریشه با مته، مادای، ماد ) شاه منطقه بیت سانقی بود. تیقلت پیله سر III در کتیبه هایش از شکست بی سی خادیم Bi si Khadim شاه منطقه کیشه سو Kishe su و ائرئنزیاش ( در نزدیکی همدان کنونی ) نیز نام میبرد. همه این اسامی ترکی میباشند. در سال 737 ق . م تیقلت پیله سر III برای بار دوم به ماننا حمله کرد و در ماد مرکزی چندین شهر را فتح کرده و عده ای از ساکنین آنجا را به شمال سوریه و فینیقیه تبعید کرد. آشوریان در کتیبه ای اسامی طوایف مادی تبعید شده را بدین صورت ذکر کرده اند: ایللی لیIillili ، ناککابی Nakkabi ، بودیا Budia ، دونی Duni ، بیللی Billi ، بانیتی Baniti ، سانقیلی Sangli. همه این اسامی نیز ریشه ترکی دارند.

ساردوی دوم ( 733-753 ق . م ) در جنگ با تیقلت پیله سر III مغلوب شد و شاه ماننا از فرصت استفاده کرده و مرزهای غربی ماننا را گسترش داد. ( "م . ت . ذهتابی"، تاریخ دیرین ترکان ایران، ص 289-290 ) سارگون II در سال 716 ق . م بعد از شکست دادن اورارتو ها وارد ماننا شد و شهرهای سوبی (صوفیان)، تامارکیس (تبریز)، اوش قایا(اسکو ) و صدها ده را به آتش کشیده و ویران کرد و آن مناطق را برای همیشه از دست اورارتو در آورد. بعد از مدت کوتاهی دولت ماننا آن مناطق ماننایی را باز پس گرفت و ضمیمه ماننا کرد. از سال 713 ق . م مانناها دیگر به آشور خراج نداده و حتی به شهرهای آنان حمله کردند و این عمل آنها باعث شد که "سارگون II" در اواخر آن سال دوباره به ماننا و ماد مرکزی حمله کند. "سارگون II" بعد از جنایات زیاد درذربایجان، در سال 705 ق . م در ماد مرکزی به دست قوتتی ها کشته شد. این حملات خانمانسوز ضرورت ایجاد دولتی قوی را در آذربایجان ایجاب میکرد که در نهایت منجر به اتحاد امیر نشین ها و ایل های مختلف آذربایجان و تشکیل دولت ماد شد و ماننا قلب آن دولت محسوب میشد. آمدن ترکهای تازه نفس ایشغوز در حوالی 700 ق . م به آذربایجان و اتحاد آنها با خویشاوندان ماننایی و مادی خود، به ایجاد شرایط برای تشکیل دولت ماد کمک کرد.

به دلایل سیاسی از 80 سال اخیر سیاست ترک ستیزی بخش مهم سیاست حاکمیت دست نشانده فارس در ایران می باشد. سیاست ترک ستیزی، در همه کارها و عملکرد های دولت مشاهده میشود. برای مثال، برای تضعیف هرچه بیشتر موقعیت و نفوذ ترکها در ایران، با جعل تاریخ و جعل مشروعیت تاریخی برای کردها، سعی میکنند تا آنها را در آذربایجان سکونت دهند، و از 80 سال پیش صدها طایفه و قبیله کرد را از شمال سوریه و عراق آورده و در مناطق غربی و جنوب غربی دریاچه اورمیه سکونت داده اند، تا هم سرزمین آذربایجان را تجزیه کنند و هم بتوانند بین ترکان آذربایجان و آناطولی دیواری گوشتی ایجاد کنند.



زبان قوتتی - لولوبی ها ( ماننا - ماد ) :

منابع آشوری و بابلی به رایج بودن چند زبان در آذربایجان اشاره می کنند، قوتتی - لولوبی، هوری، مئهرانی و کاسپی، خصوصیات این زبان ها هنوز بدرستی کاملا روشن نشده است ولی اسناد موجود نشانگر آن است که این زبان ها از یک طرف با زبان تمدنهای قدیمی منطقه یعنی ایلام، کاسسی ها و آلبانی ها و دیگر اقوام آذربایجان شمالی و ساکنین جنوب غرب دریای خزر و از طرف دیگر بین خود خویشاوندی و شباهت زیادی داشته اند. ( "م . دیاکونوف"، تاریخ ماد، ص 61 ).

یامپوسکی jamposki: قوتتی ها بعدا اوتی اودی نیز نامیده شده اند و در ایجاد دولت آلبان ها در آذربایجان شمالی سهیم بودند. ( تاریخ ماد، ص 62 ) خویشاوندی و شباهت زبان ماننا با ترکی آذری امروزی: اسناد باقی مانده از ماننا ها نشانگر آن است که زبان اقوام تشکیل دهنده ماننا با زبان ترکی امروزی از یک ریشه می باشند و ترکی آذری امروزی وارث زبان قوتتی - لولوبی ها میباشد. در اینجا به ذکر چند نمونه از لغات مشترک بین ترکی امروزی با آن زبان باستانی آذربایجان بسنده می کنم، ( برگرفته از پروفسور ذهتابی، تاریخ دیرین ترکان ایران ص 362-363 ).

در سال 1374 در نزدیکی شهر اهر لوحه ای زرین با نوشته ای ترکی با خط اورخون پیدا شد، و عکس این نوشته در ص 310 کتاب " تاریخ دیرین ترکان ایران؛ جلد 1 وجود دارد. رژیم پان فارس ایران وقتی که متوجه شد که آن مربوط به ترکان میباشد. از تحقیق بر روی این لوحه جلوگیری کرد.

کلمه پدر را ماننایی ها آتا و آدا می گفتند، در ترکی امروزی آذری هم کلمه آتا به همان معنی استفاده میشود و در بعضی از روستا های آذربایجان به پدر آدا مگویند.

کلمه خان در بین ماننا ها، با همان معنی امروزی اش در زبان ترکی استفاده می شد، برای مثال شوما خان، از سرکردگان ماننا. عیلامیان نیز از کلمه خان به همان معنی استفاده میکردند.

پسوند تاش، داش در زبان ماننا ها نیز مثل زبان ترکی امروزی رایج بود، برای مثال باتاش.

کلمه آتیلا که در بین ملل مختلف ترک به عنوان اسم مرد استفاده میشود، در بین ماننا ها نیز استعمال آن اسم رایج بود، برای مثال. هورپ آتیلا.
عدد سه را ماننا ها اوش می گفتند، در ترکی امروزی هم اوچ و اوش استعمال میشود.

کلمه قایا هم در زبان ترکی امروزی و هم در زبان ماننایی به معنی سنگ بزرگ یا صخره میباشد، در منابع آشوری از شهر اوش قایا ( اسکو امروزی) در سرزمین ماننا یاد شده است.

کلمه آت به معنی اسب در ترکی امروزی در خیلی از کلمات قدیمی ماننایی استفاده شده است، هرچند که معنی این کلمات هنوز معلوم نشده، برای مثال: آت تارکیت تا، آت کال سو و غیره. ( "رئیس نیا"، جلد 1 ص 236 ).

برای آشنایی با زبان و تبار ماننا ها - مادها علاوه بر آثار باقی مانده از خود آنها، بهترین منبع و اسناد همان کتیبه ها و سالنامه های آشوری میباشد: آداد نئراری ( 890-911 ق . م ) در کتیبه ای اشاره میکند که قوتتی ها را در ماننا شکست داده و ماننا را تابع خود کرد. ( "م . ت . ذهتابی"، تاریخ دیرین ترکان ایران، ص 265 ).

"شامشیلو" شاه آشور در کتیبه ای از 744 ق . م اشاره می کند که به ماننا حمله کرده و قوتتی ها را در ایالت نامار شکست داد. 40 سال بعد از شامشیلو، تیقلت پیله سر سوم در سال 738 ق . م به ماننا و ماد مرکزی حمله کرد، او در کتیبه ای اشاره میکند که عده کثیری از قوتتی های ماننا - ماد را اسیر گرفته و به شمال سوریه و فینیقیه تبعید کرد. در این کتیبه اسامی ایالت های مختلف قوتتی ها در ماننا و ماد نام برده شده است، برای مثال: ایللی لی Illili ، بیللی Billi ، سانقلی Sangili .( "م . دیاکونوف"، تاریخ ماد، ص 189 ).

ریشه و معنی همه این اسامی ترکی میباشد. آشوریان از مناطق قم، همدان، با نام مشترک بئل آلی نام میبرند. (تاریخ ماد، ص 192 ). این اسناد تاریخی نشانگر آن است که قوتتی ها تا حوالی 700 ق . م هنوز هم در منطقه ای وسیع از لرستان تا قم، قزوین، ارس، گیلان و همدان ساکن بودند و ساکنین و حاکمین اصلی این مناطق بودند، و بعد ها به اسم ماننا و ماد مشهور شدند. در کنفرانسی به اسم "تاریخ و تمدن ایران" عده ای از خود پان فارس ها به آریایی نبودن مادها اشاره کردند، برای مثال، هما تاج بازیار : تحقیقات علمی نشان میدهد که هیچکدام از تمدن ها و دولت های موجود در فلاتی، که بعدها ایران نامیده شد، تا سده شش قبل از میلاد آریایی نبودند. تحقیقات دانشمندان اروپایی و همچنین اسناد آشوری - بابلی نشانگر آن است که در کوههای زاگرس و مناطق اطراف آن تا 800 ق . م هیچ اثری از اقوام آریایی وجود نداشته است. در آذربایجان امروزی، ماننا ها که قلمرو حکومتشان تا قم و اصفهان کشیده شده بود، در غرب آنها اورارتو و در جنوب غرب، جنوب و قسمتهای مرکزی دولت مقتدر ایلام بود. در حوالی 800 ق . م برای اولین بار در خارج از مرزهای شرقی ماد مرکزی به امیرنشین های کوچک آریایی برخورد میکنیم که نشانگر کوچ تدریجی آنان از طرف شرق به فلات ایران می باشد. در کتیبه های آشوری و بابلی هیچ اثری از اسم مکان یا شخص آریایی تا 800 ق . م دیده نمیشود. ( کنفرانس تاریخ و تمدن ایران، سال 1353 تهران، ص 30 )

البته لازم به ذکر است که منظور سخنران از قید شدن اسم آریایی ها در منابع آشوری در 800 ق.م کلمه پارشوا=پارسوا میباشد، همانطور که در بالا توضیح داده شد تحقیقات علمی ارتباط بین آریایی ها و پارسوا را قویأ رد میکنند. لذا اولین بار اسم آریایی ها در اواخر امپراتوری ماد در ایالت امروزی فارس آشنا می شویم. اگر هم فرضیه های پان فارس ها را قبول کنیم که آریایی ها در حوالی 800-900 ق . م به ایران آمده اند، باز میبینیم که به نوشته آشوریان، قوتتی ها و سابیر ها ( اجداد ترکان آذری ) هنوز بعد از 160 سال بعد از آمدن آریاییها بیگانه ساکنین ماننا و ماد مرکزی بوده و حاکم بر مناطق خود بوده اند و با قدرت با آشوریان تجاوزگر میجنگیدند. پس فرضیه احتمالی امکان ورود آریایی ها به آذربایجان کاملا منتفی می باشد. ضمنأ آنهایی که به تاریخ و انسانیت خیانت کرده و برای رسیدن به اهداف دنیوی و توجیه برتری طلبی خود تاریخ را براحتی تحریف می کنند، عاجز از جواب دادن به این سوالات هستند:

خلق های پرقدرت و کهن قوتتی - لولوبی، سابیر و غیره که در مدت بیش از 3000 سال بارها صاحب دولت بوده و همواره با متجاوزین قدرتمندی مثل آشور جنگیده و از سرزمین خود دفاع می کردند، یکباره به کجا رفتند؟ آیا مگر هیچ عقل سلیمی می تواند دروغ به این بزرگی را قبول کند که ملتی به آن بزرگی ( ملکه ناوار قوتتی 10 هزار نیرو به کمک ایلام می فرستد در حالی که خود مشغول جنگ هست ) که ریشه چند هزار ساله در این خاک داشته و متجاوزین قدرتمندی چون آشور موفق به تسلط بر آنها نشدند، حالا با آمدن چند هزار نفر قبایل چادرنشین خیالی آریایی یکدفعه از روی زمین محو و ناپدید بشوند؟ از خود و سرزمینشان دفاع نکنند؟ از آن گذشته منابع آشوری که به کوچکترین حادثه در ماننا - ماد اشاره کرده اند هیچ خبری از مهاجرت اقوام آریایی به آذربایجان ( ماد - ماننا ) را نمی دهند، و ضمنا تجاوز و یا کوچ یک قوم جدید به هر سرزمین باعث عکس العمل و مقاومت صاحبین اصلی و بومیان آن سرزمین می گردد، ولی تاریخ هیچ نشانی از برخورد و جنگ بین قوتتی های ماننا - ماد و آریایی های خیالی را نمی دهد. مهاجرت اقوام آریایی به ایالات جنوبی آذربایجان باستان ( کردستان، کرمانشاه و لرستان کنونی ) در قرنها بعد و از زمان ساسانیان شروع شد و به مرور زمان آن مناطق تاجیک زبان شدند. کوچ و سکونت تاجیک زبانها (کرد، لر، فارس ) به مناطق دیگر آذربایجان مثل همدان، قزوین و استان آذربایجان غربی پدیده ای است تازه و سابقه ای کمتر از یک قرن دارد و نتیجه مستقیم سیاست های برنامه ریزی شده شوینیسم فارس مبنی بر تغییر ترکیب جمعیتی آذربایجان میباشد.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد